×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

poem of irany

شاعران معاصر

× منت خدای را عز وجل که طاعتش موجب قربت است وبه شکر اندرش مزید نعمت .هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر می اید مفرح ذات .پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب
×

آدرس وبلاگ من

behdaneh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ali.-4134

مست

میگن خدا ٬ تو دل شب ٬ یه رازی پنهون کرده از همه ستاره ها ٬ چندتایی مهمون کرده دستای هر کدومشون توی٬ دستای اون یکی داده اونارو با اینکه جدان٬ لیلی و مجنون کرده محتسب مستی به ره دیدو گریبانش گرفت مست گفت: ای دوست این پیراهن است افسار نیست گفت: مستی زان سبب افتان و خیزان میروی گفت:جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست گفت:می باید تو را تا خانه قاضی برم گفت: رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نیست گفت: نزدیک است والی را سرای ، آنجا شویم گفت: والی از کجا در خانه خمار نیست گفت: تا داروغه را گوئیم ،در مسجد بخواب گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان گفت: کار شرع کار درهم و دینار نیست گفت: از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم گفت: پوسید ست ،جز نقشی زپود و تار نیست گفت: آنقدر مستی، زهی از سر بر افتادت کلاه گفت: در سر عقل باید ،بی کلاهی عار نیست گفت: می بسیار خوردی، زآن چنین بیخود شدی گفت: ای بیهوده گو ،حرف کم و بسیار نیست گفت: باید حد زند هشیار مردم ،مست را گفت: هشیاری بیاب، اینجا کسی هشیار نیست پروین اعتصامی ارشک... نوشته شده توسط ارشک | لینک ثابت | 46 نظر
پنجشنبه 24 آذر 1390 - 11:32:06 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم